تا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

درآن موقع من به حیث اداره کنندهء قطاراکمالاتیی که برای مردم چمکنی و جاجی وقوای مسلح مستقر درآن مناطق اعاشه،موادسوخت ومهمات می رسانید درقرارگاه خویش ( کوتل نری ) که درسه راه گردیز- چمکنی- جاجی قرار دارد، مصروف رتق وفتق امور روزمره وسوق واداره قوت هابودم که ناگهان شفری از ستردرستیز وزارت دفاع به این شرح دریافت کردم : " .. نظر به امر داکتر صاحب دراولین پرواز به کابل بیایید و سوق واداره قوت هارا به جنرال عبدالغفور معاون لوی درستیز که همین الان به نزد تان پرواز می کند، بسپارید ". البته من نمی دانستم چه گپ شده است وچرا مرا با این شتاب به مرکز خواسته اند؟ آیا تأخیری که در رسانیدن به موقع قطار رخ داده بود باعث خشم رئیس جمهور شده است؟  یا عامل دیگری وجود دارد؟ ازسوی دیگر حالا که قطار پس ازگذشتن ازاین هفت خوان رستم وعبور از کوه های دود وآتش و دریاهای خون با کمترین تلفات همین امروز یا فردا به چمکنی می رسد، چه عاملی ممکن است وجود داشته باشد تا رئیس جمهور را وادار به تعویض فرمانده عمومی عملیات نموده است. وانگهی مگر او بهتر ازهر کس دیگری نمی داند که برای عبور وگذرانیدن چنین قطار بزرگی که تعداد وسایط آن به صد ها عراده تانکر و لاری وموترهای حامل مواد اولیهء مردم ملکی می رسد، باید تدابیر پیش گیری کننده یی اتخاذ کرد تا ازتلفات بی موردی که از اثر کمین ها ، حملات برق آسا و کشت زار های وسیع ماین های ضد پرسونل ووسایط رخ می داد ومنجر به سوختن وخاکستر شدن ونابود گردیدن وسایط، مواد مادی و تلفات انسانی می گردید، جلوگیری گردد ؟ اما نه ، او همه یی این مسایل را حتی بهتر ازما نظامیان می داند، پس چه گپ است و چه واقع شده است؟

  اما پس از ساعتی پاسخ این سوال های سمج وناراحت کننده را با رسیدن به کابل دریافتم: عودت نیروهای محدود اتحاد شوروی وقت بنابر توافقاتی که درژنیوبین طرف های درگیر صورت گرفته بود، آغاز می یافت و به اساس جدول زمانی قرار بودمرحله خروج نیرو ها الی 15 فبروری 1989 تکمیل گردد.  درحالی که هنوز تا آن زمان وقت زیادی درپیش بود  آقای گرباچف خواسته بود به نشانه خوش خدمتی بیشتربه امریکاییان واطمینان وباورغربی ها به پروسه خروج قوا،  پیش از پیش شش غند نظامی قوت های محدود مستقردر افغانستان را به کشور شان باز گشت دهد. به همین مناسبت  قرار بود کنفرانس مطبوعاتی بزرگی در قصرستور وزارت خارجه دایر شود. کنفرانسی که درآن ژورنالیست های کشورهای غربی وکشورهای سوسیالیستی و همسایه ها به صورت گسترده یی شرکت می کردند. دراین کنفرانس  می بائیست وزیرخارجه وقت به نماینده گی حکومت ومن به نماینده گی از قوت های مسلح افغانستان وآقای تورنجنرال تسسکوف به نماینده گی از اردوی 40 شوروی  وقت صحبت کرده وبه سوالات ژورنالیستان مذکور پاسخ می دادیم. گردانندهء کنفرانس دوست عزیزم آقای سرور یورش بود....

البته که کنفرانس به خوبی گذشت و بیشترپرسش ها متوجه من بود. سوال کننده ها می خواستند بدانند که آیا بعد از خروج نیروهای شوروی ارتش افغانستان قادر خواهد بود ، حتی برای یک هفته هم از حاکمیت دولتی ونظام موجود دفاع کنند؟ سوالی که درآن برههء زمانی درذهن تمام جهانیان می گذشت و پاسخش را خود شان با همین یک کلمه برزبان می آوردند : هرگز . اما قصد من این نیست که کیف وکان وچند وچون آن کنفرانس تاریخی مطبوعاتی را دراین مختصر بیان کنم ؛ بل مراد من این است که درهمان روزبا صراحت کامل وبا آواز رسا اعلان گردید که به زودی شش غند اردوی 40 دوباره به کشور شان برمی گردند و پس از تکمیل شدن پروسه خروج اردوی 40 از افغانستان مسئوولیت تأمین امنیت، حفظ استقلال ملی و تمامیت ارضی افغانستان را قوای مسلح کشور به ویژه اردوی افغانستان به دوش خواهند داشت.

 آری، از همان روز بود که کار خسته گی ناپذیر ، بی امان، لاینقطع وهدفمند برای تأمین این مأمول درتمام نهاد های امنیتی به خصوص اردوی افغانستان آغاز گردید. درآن شبان وروزان که آتش جنگ درتمام جبهات از برکت کمک های سخاوتمندانه امریکاییان وکشورهای غربی و همسایه گان شرور وآزمند ما مانند پاکستان وایران شعله ور بود، ما ازیکسو با مخالفین تا دندان مسلح که اکنون با داشتن راکت های ضد هوایی ستنگر حتی تفوق هوایی نیروهای ما را به چالش گرفته بودند می جنگیدیم، از سوی دیگر به کار پرحجم وگسترده ابعاد پلان گذاری برای تصرف نیروها، رسانیدن افسران  قرارگاه های قطعات بزرگ برای پلان گذاری های مستقل بدون موجودیت مشاورین شوروی، ایجاد ذخایر ستراتیژیکی مواد مادی  به خصوص مواد نفتی ومهمات برای یک جنگ دراز مدت عادلانهء تدافعی ، تثبیت، تحکیم و تقویة مواضع وخطوط جبهات اساسی نبرد که با به دست داشتن ویا از دست رفتن آن ها سرنوشت جنگ تعیین می گردید، تثبیت وتشخیص مناطق ومحلات آسیب پذیری که پافشاری در نگهداری آن ها ناگزیری تلفات و ضایعات بزرگ وجبران ناپذیری را درقبال داشت، تخلیه این مناطق از وجود پوسته های امنیتی بعد ازخروج اردوی 40 از افغانستان، پلان گذاری دقیق برای دردست داشتن  مطمین شاهراه های بزرگ کشور به ویژه شاهراه کابل حیرتان، رسانیدن قوماندانان قطعات وجزوتام ها برای اتخاذ قرار های محاربوی وسوق واداره متین به صورت مستقلانه درصورت عدم موجودیت مشاورین خارجی و همچنان مسأله آماده سازی ذهنی وروحی پرسونل ارتش برای دفاع مستقلانه. افزون براین ها تدابیر دیگری مانند ترمیم تانک ها و ماشین های محاربوی و اسلحه ثقیل توپچی وراکتی در ترمیم خانه های مرکزی یا در ترمیم خانه ها وورکشاپ های شوروی وقت، فرستادن طیارات بمبارد وشکاری و چرخ بال های قوای هوایی در شهر کیف جهت ترمیم و کنترول و ازدیاد ریسورس های پروازی، آماده ساختن وتعلیم وتربیه پیلوتان جوان برای پرواز های مستقل محاربوی درشرایط دشوار جوی و پرواز درهنگام دید محدود وشب ، ایجاد ذخایر وبیزهای مواد نفتی ومهمات برای طیارات در میدان های اساسی مانند بگرام وشیندند و دهدادی مزارشریف نیز وظایف دوام دار و پیوسته یی بودند که دربرابر قوت های هوایی ومدافعه هوایی قرار داشت و از طرف رهبری وزارت دفاع پیوسته پیگیری می شد.

  یکی از وظایف دشوار دیگر این بود که چگونه با بی روحیه گی و به اصطلاح نظامی ها با روحیهء پانیک که بعد از خروج شش غند شوروی آرام آرام عمومیت می یافت و نه تنها بالای روان اهالی ملکی بل بالای روحیهء برخی از اعضای حزب نیز تاثیر منفی برجای می گذاشت، مبارزه کرد؟ این وظیفه سخت دشوار را در ارتش باید ریاست عمومی امور سیاسی اردو وارگان های سیاسی به پیش می بردند. وظایف ارگان های کشف و استخبارات نیز اهمیت خاصی پیدا می کرد. در آن شرایط دشوار ما باید پیوسته از نیات مخالفین ومفکوره ها و تعداد وترکیب آن ها خبر می داشتیم و می دانستیم که عمال و حاسوسان آن ها در صورت نفوذ در صفوف قوای مسلح می توانند ضربات جبران ناپذیری بر قوت های ما وارد کنند. تشویش رهبری وزارت دفاع از پیوستن برخی از قطعات ملیشه به صفوف مخالف نیز یک مسأله بسیار جدی بود وهمچنان بی باوری نسبت به وفاداری برخی از کادرها و فرماندهان ارتش درقطعات دوردست. چنانچه حقیقت زنده گی نشان داد که بعد از خروح نیرو های شوروی دربیشترین موارد، سقوط پوسته ها و تسلیمی قطعات نظامی از اثر خیانت برخی از فرماندهان عالی رتبه صورت گرفته است. مثلاً سقوط خوست ویا تضعیف شدن ارتش افغانستان از اثر کودتای وزیر دفاع وقت دگر جنرال شهنواز تنی. مبارزه با فرارپرسونل وآوردن کاهش درسطح فرار، تشویق داوطلبان برای پیوستن به صفوف ارتش از طریق دادن امتیازات مادی بیشتر، جلب و احضار اجباری برای تکمیل کردن صفوف ارتش حد اقل تا سطح هفتاد فیصد وظایف دیگری بودند که هرکدام درجایش از اهمیت فق العاده یی بر خوردار می توانستند بود.

 به هرحال دربرابر ما کمپلکسی ازوظایف مهم وتأخیر ناپذیر قرار داشت و ما می بایئست هرچه زودتر دست به کار می شدیم. پس شروع کردیم از تصرف قوت ها. مثلاً آیا موجودیت یک پادگان نظامی درمنطقهء دور دست جنوب کشور مانند ارگون ضرور بود؟ ویا همین طور دراسمار کنرها ویا درچمکنی و... ؟ آیا دردست داشتن ونداشتن این مناطق نفعی به حال دولت داشت؟ آیا ما به جزدردست داشتن هستهء ولسوالی یا علاقداری کدام دستآوردی دراین مناطق داشتیم؟ البته که فایدهء دردست داشتن این مناطق از لحاظ سیاسی می توانست مد نظر باشد ولی ازلحاظ اقتصادی چه نفعی برای ما می توانست داشته باشد ومهم تر ازهمه از لحاظ نظامی؟ آیا چنین مناطقی که حتی ده فیصد جغرافیای آن درکنترول ما قرار نداشت ویگانه وسیله ارتباط واکمال پرسونل نظامی و ملکی آن نقاط، از طریق هوا تأمین می گردید، درشرایطی که هرروز بغرنج تر و پیچیده تر می گردید، به نفع حاکمیت بود ویا به ضررآن؟ آیا ما نمی توانستیم با عقب نشینی تکتیکی این مناطق را به مخالفین رها کنیم و با تصرف نیروهاوسازماندهی دوبارهء این نیروها خطوط مدافعه جبهات اساسی نبرد مثلاً خط مدافعه را درجلال آباد تحکیم وتقویه کنیم ویا پوسته های امنیتی بزرگ راهی را که ازسروبی تا جلال آباد امتداد داشت و به دست داشتن این بزرگ راه یعنی دردست داشتن جلال آباد. خوشبختانه این پیشنهادات را قوماندانی اعلی قوای مسلح کشور پذیرفت وارتش افغانستان برای تحقق بخشیدن این پلان ها کار بی امان را آغاز کرد. لازم به تذکر است که درستراتیژی جنگی ما این مسأله نیز وضاحت کامل داشت که پس از خروج نیروها عملیات های تعرضی محاربوی متوقف گردد و درعوض ارتش افلغانستان به مدافعه سیال ومتجرک برای دفاع از پایتخت، شهرهای بزرگ ومناطق حیاتی نظامی واقتصادی کشور بپردازد. البته حساب عملیات هایی که به منظور وسیع ساختن ساحه مدافعه صورت می گرفت مستثنی از این قاعده بود. مانند عملیات محاربوی در تنگی واغجان لوگر به منظور فراخ ساختن مدافع شهر کابل و جلوگیری از اصابت راکت های زمین به زمین دورمنزل مخالفین. یا عملیات محاربوی به همین منظور درپغمان.

  بدنترتیب پس از خروج شش غند اردوی 40 ازافغانستان به زودی آماده گی ها برای بلند رفتن توانایی های نظامی ارتش آغازشد و اعضای حزب همراه با برخی از نیروهای ملی و دموکراتیک از طریق اتحاد عمل وتبلیغ مؤثر و لاینقطع شان  چه درسخنرانی ها وچه دررسانه ها، خروج این نیرو هارا به حادثه برجسته یی به نفع مردم افغنستان که همانا تأمین صلح وثبات واستقلال سیاسی کشور ما بود، بازتاب دادند. البته نباید انکار کرد که بیانیه تاریخی منشی عمومی حزب و قوماندان اعلی قوای مسلح افغانستان دربرابر اعضای حزب و جمع غفیری از مردم کابل پس از خروج نیروهای رزمی شوروی سابق تکانه نیرومندی بود درجهت احیای روحیه اعضای حزب وارتقای مورال رزمی افسران وسربازان قوای مسلح افغانستان.

 پس ازخروج نیروها به زودی قوای مسلح و حزب وطن ( حزب دموکراتیک خلق افغانستان )  درمعرض آزمون قرار گرفت. جهانیان با بی صبری منتظر تحقق یافتن وعده هایی بودند که سران مجاهدین و حامیان پاکستانی شان با لاف وگزاف به گوش آنان رسانیده بودند:"  کابل دریک هفته سقوط می کند  " اما چنین نشد که نشد. آنان به جز از فیر راکت های کور " سکر" بالای شهر ها ومناطق مسکونی ، انداخت بالای پوسته های امنیتی و اجرای کمین ها وماین گذاری ها  وفیر راکت های " ستنگر" حتی بالای هواپیما های مسافربری وترانسپورتی کشور، کار مؤثر دیگری را انجام داده نتوانستند. تعرض وسیع وگستردهء محاهدین سابق که از پشتیبانی وسیع نظامی پاکستان وکشور های عربی وحمایت سیاسی واقتصادی امریکا ودول غربی برخوردار بود، به عقب زده شد و قوای مسلح افغانستان با وصف دادن صد ها شهید وزخمی حتی یک بلست نیزاجازه پیشروی به داخل شهر جلال آباد را به مجاهدین سابق و ملیشه های پاکستانی که توسط جنرالان اردوی پاکستان سوق واداره می شدند، ندادند. پس ازآن شهنواز تنی و گلبدین کودتا کردند که بار دیگر با از خود گذری وجانبازی رزمنده گان نظامی واعضای با ایمان حزب این توطئه نیز به شکست انجامید و به فرجام نرسید. سقوط خوست همان طوری که گفته شد، نه از اثر ضعف قوای مسلح کشور مستقر درآن والا ؛ بل از اثر خیانت مشهود قوماندانان برجستهء قوت های مستقر درخوست به وقوع پیوست که خود داستانی است پراز اشک وخون ومایهء عبرت برای رهبران امروز وزارت دفاع کشور. همچنان فاجعه سقوط دولت جمهوری افغانستان نیز برعلاوه ده ها عامل اساسی ومهم دیگر، می تواند با پدیده خیانت که توسط برخی ازفرماندهان معلوم الحال صورت پذیرفت، پیوند داشته باشد.

                                                         ***

  دراین روزها که بنابر اظهارات رئیس جمهور آقای حامد کرزی به زودی پروسه انتقال مسؤولیت امنیت  ودفاع کشور به وزارت های قوای مسلح به ویژه وزارت ذفاع سپرده خواهد شد، دیده می شود که نارسایی ها وکمبودی ها وکاستی های فراوانی برای گرفتن این مسؤولیت عظیم وسترگ وجود دارد. سخنگوی وزارت دفاع آقای جنرال ظاهر عظیمی بارها وبارها از نبود طیارات محاربوی شکاری ، طیارات بمبارد، کشف و هلیکوپتر های محاربوی سخن گفته است. او بار ها از فلج شدن سیستم رادار و نبود قوت های دافع هوا شکایت کرده است. او گفته است که اسلحه ثقیله مانند تانک ها، ماشین های محاربوی، توپچی ریاکتیف و توپچی دورمنزل تا همین لحظه نیز در اردوی افغانستان وجود ندارد. او به صراحت اعلان کرده است که از لحاظ تأمینات مادی حتی اعاشه ومعاش پرسونل، ارتش افغانستان دست نگر دولت امریکا است، چه رسد به ایجاد بیز ها وذخایر مهمات ، مواد سوخت واعاشه . او تا همین اکنون نیز از تشکیل قطعات خاص وویژه برای به دست داشتن شاهراه ها وشریان های حیاتی اقتصادی کشور، به دست داشتن وحفظ میدان های هوایی ، تأسیسات انرژی و آب وسایر اهداف مهم که یقیناً پس از تکمیل پروسه خروج از نخستین اهداف شورشیان خواهد بود، یاد آور نشده است  و مهمتر ازهمه معلوم نیست که مهمترین وسرنوشت ساز ترین مسأله یعنی پرابلم ضعف مورال ودسپلین نظامی تا آن موقع چگونه حل خواهد شد؟ آیا با این سربازان اجیر که هیچ انگیزه یی برای قربانی دادن وگذشتن از جان وهستی خویش ندارند، می توان دربرابر دشمنی ایستاد که همین اکنون با بیش از چهل کشور تا دندان مسلح می جنگد و با گذشت هرروز وبه دست آوردن هرپیروزی جزئی یا بزرگ ، جری تر ووقیح تر می شود؟ آیا با موجودیت همین وزیر دفاع که با فیر چند مرمی تفنگ فرار را برقرار ترجیح داد و حالا هم با صراحت باد درگلو انداخته و می گوید ایجاد پایگاه های نظامی امریکا به نفع کشور ما است و ضامن صلح وامنیت ، می توان به آن مأمول یعنی دفاع مستقلانه نایل شد؟ والله اعلم.

  واما ، اگرچه خوشبختانه هم دررهبری وزارت دفاع و هم دربرخی از قطعات وجزوتام های بزرگ ارتش برخی از افسران شایسته یی که تجارب سوزان سال های آماده گی برای خروج نیروهای شوروی وقت و هم پس از خروج آنان را تا هنوز هم درسینه وحافظه دارند وجود دارند؛ ولی با آن هم در رژیمی  که عفریت فساد و انحطاط اخلاقی و پوسیده گی و غارت وتباهی سرتا پای جامعه را بلعیده است ، آیا رسیدن به آرمان صلح ودفاع مستقلانه از این سرزمین خود فریبیی بیش نمی تواند بود؟


February 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی